Daily Shits

ساخت وبلاگ
سلام ! من محبتم دوباره چون نگین هنوزم گشاده بعد از 7 سال . اول از همه بگم حالش خوبه و خوشحاله با یه پسره دوست شده دیگه یه سالی میشه ، پسر خوبیه تاییدش میکنم . متاسفانه احتمال ازدواج رو میدم براشون ولی خب چه میشه کرد ، زندگیه دیگه ! دانشگاهو هردمون تموم کردیم لیسانس گرفتیم (شایدم دانشگاه مارو تموم کرد ؟) نگین الان انگلیسی درس میده و به نظر میاد زندگیش دیگه منظمه نسبتا ، وقتای بیکاریشم کارای مامانشو میکنه ، مامانش شیرینی درست میکنه خداااااا ! + قرمه سبزی با سبزیای باغچه خودشون (گریه)من خودم لیسانس چینی گرفتم (لطفا نپرسید چرا چون واقعا نمیدونم چرا همچین گهی خوردم )، فارغ شدم و تصمیم گرفتم بیام چین ارشد بخونم تجارت بین الملل و الان در گه غرقم ولی خب بد نیست میره جلو . 5 ماهی میشه اینجام . بچه هارو ندیدم ... نمیتونم صبر کنم تابستون بشه برگردم ! از روابطمم که doing audience out here :)) هزارنفر هست و هیچکس نیست .راستی براتون جالب نیست بعد از 7 سال من هنوز پسورد این وبلاگو حفظم ولی نمیدونم چه گهی میخوام با زندگیم بخورم هنوز ؟ جالبه ! اومدم بنویسم خداروشکر هیچکس نمرده که یادم اومد هفته پیش بابای اخوی مرد (که خدا رحمتش کنه ) . نمیدونم درین باره چی بگم ، قلبم درد میگیره .اخوی با فاطمس و ممکنه ازدواج کنن - مهدی رفته روسیه اونم مثل من تو گه غرقه . سوگندم درس میده عربی همچنان میره جلو .نمیدونم چی بنویسم براتون دیگه ، همه خوبن و زندگی عادیه میره جلو ، دلتنگم و نمیدونم کار درستی کردم اومدم اینجا یا نه وضعیت ایرانم که معلوم الحاله ( حالا نمیشه اینجا نوشت ) ... همین دیگه ، چقد زمان زود میگذره ! امیدوارم سری بعدی که مینویسم فقط خبرای خوب باشه و خودم دلتنگ نباشم اینقدر ... (Why? Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 14:16

سلام . امروز 3 مرداد سال 1398 ِ. طبق معمول منم . محبت . و این یادم انداخت الان زنگ بزنم نگین و پارش کنم تا بیاد اینجا بنویسه . امشب عروسی پسر عمشه =)) عروسی تاریخی ای قراره باشهخوبی یا بدی اینکه اینقد Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 29 دی 1398 ساعت: 4:41

سلام ... امروز بعد از 10 ماه این وبلاگو باز کردم و وقتی دیدم اولین پستمون مال سال 95 بوده چند ثانیه فقط سکوت کردم ! یکی از غریب ترین حسای دنیاست وقتی یادت میاد خودت بودی که اینارو نوشتی و اونموقع چقد Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 15:34

سلام ! اول از همه بگم امروز 13 اسفند سال 97 و ساعت 12 و نیم شبه . و من محبتم که اینو مینویسه . نگین حالش خوبه و اینکه مدت مدیدیه اینجا چیزی نمینویسه فقط دلیل بر گشادیه .  من قرار بود برم بخوابم ولی خی Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 15:34

بله دارم میبینم چقد دیر آپدیت شد اینجا :| دیگه از daily گذشته و yearly شده :| خب اگه بخوام شروع کنم اول میگم که امروز 21 اسفند سال 96 بود :||| باورتون میشه ؟؟؟ اخرین پست مال مرداد بود و الان فروردینه Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 14:02

سلام . دوباره محبتم . فردا سالگرد این وبلاگه ! تبریک بگید بهمون ^_^و ما هنوز هیچ درصد به ارزوی شخصیمون نزدیک نشدیم :/ خلاصه اینکه امسال دیگه بحث انگیزه و اینا نیس که بخوایم به خودمون بدیم و این حرفا . امسال پاره ایم ! پاره ! کمتر از 1 سال دیگه کنکوره ...  نمیدونم چرا نگین نمیاد اپدیت کنه ؟ امروز تولد Beloved عه نگین بود -_- براش یه سری وسیله خریده که اینجا نمیگم . خودش باید بیاد اپدیت کنه ! تابستون داره با یه سرعتی میره جلو انگار چه خبره :| هیچ سالی اندازه امسال که کنکور داریم تابستون سریع نگذشته بود ... راستی امروز تو سطح دزفول کلر پخش شد . گفتم بگم . 450 نفرو حادثه گرفت :| منم الان گشنمه و ن Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : مرداد, نویسنده : ddailyshitse بازدید : 53 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:06

سلام . اول از همه بگم اون half blood prince که برامون کامنت گذاشتی . ادرس وبلاگتو برگرد بنویس لطفا ارواح سرگردان دیگه ای هم اگه مارو چک میکنن کامنت بزارن که ما هم چک کنیم در هرصورت خب امتحانات تموم شده . نگین رفته تهران . یه مدت میمونه . منم عیاشی میکنم . فیلم و کتابو ... امروز فرندز فصل 1 تموم شد و Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 5:31

سلام . الان باید یه چیزی حدود 11 خرداد باشه نمیدونم . هرچیه حال بهم زنه :))

تا 25 قراره همین طور پیش بره . بعد اون بدتره تازه :* 

فقط میخوام بنویسم خسته شدم از بس تلاش کنم و نشه ! خسته شدم از بس همه ی نهاییامو بد بدم . واقعا دیگه چیکار باید میکردم که نکردم ؟

تهش چی قراره بشه ؟ ... خسته کنندس . ناراحت کنندس . انرژی منفی 

من نمیخوام تا اخر عمرم تو دزفول بمونم ...

میخوام برم تهران 

ایطور که داره پیش میره ... :)

#گا :)

Daily Shits...
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 4:50

سلام همگی نگینم هرچی موندم منتظر محبت بیاد بنویسه نیومد .. انگار یادش رفته  عب نداره .. خودم میگم امروز اولین آزمون قلمچی من بود و مث سگ (کمی) سخت بود  تراز من شد 5200 و محبت 5300 میگه واسه دفعه اول خوبه ولی دفعه بعدی میرسونیمش به 5500 حداااااقل  بعدم اومدم خونه بعد یه هفته رفتم حموم بعدم روضه عمم شروع شده تا 5 روز بعدش اون یکی عممه دوباره 5 روز که من قطعا همرو نمیرم .. مگه بیکارم ؟؟ الانم نشستم ساعات مطالعه هفته قبلمو جمع بستم :))) اصلا مهم نیست 3> :* محبت من مغزم کار نمیکنه به شدت خستس خودت بیا این پستو مزین به ادبیات کن  ها راستی شایعه شده فردا عربی کوییز میگیره (ترول دهن باز که انگار شنقلیه داره کرده میشه ) و من نخوندم .. علاوه بر اینکه عربی نخوندم زبان فارسی و زیستم نخوندم  الان که دقت میکنم هیچی نخوندم (باز همون ترول) از فردا 2 هفته وقت داریم ترازمونو حداااققققللل 300.400 تا بکشیم بالا  حساب کردیم 1 سال و 7 ماه دیگه (به طور تقریبی 560 روز ) کنکوره  و ما  سال وقت داریم ترازمونو به 8000 برسونیم و 7 ماه بعدش قراره بین 8000 تا 8700 در نوسان باشیم :) میشه مگه نه ؟؟   Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 23 آبان 1395 ساعت: 12:30

 سلام نگینم  دوباره دارم اینو مینویسم چون دفعه اول نوشتمش موقع تایید کردن پرید :)))))) امروز رفتم خونه محبت و از نزدیک بدبختیاشو دیدم .. مهرشید رسما مییییککککننننددددشش  شمپلم  ولی غذا ناموسا خوب بود  میخواستیم بریم حسین و ببینیم که مامان باباش نذاشتن (البته نمیدونستن میخوایم بریم حسین ببینیم وگرنه تا آخر عمر نمیذارن بریم جایی) زیست و عربی خوندیم اومدم قلم چیو حل کنم ترجیح دادم ببندمش در فرصت مناسب بش فکر کنم :)))) بعدم حامد اومد دنبالم رفتم خونه داییم .. اونجا فرنی و سیب زمینی تنوری خوردم  الانم منتظرم سوسیسام آب شن بخورمشون بعد بریم شهید آباد (ما به ام Daily Shits...ادامه مطلب
ما را در سایت Daily Shits دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddailyshitse بازدید : 61 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:28